آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران میکنی...
آنگاه که شمع امیدکسی راخاموش میکنی...
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری...
آنگاه که حتی گوشت رامیبندی تاصدای خردشدن غرورش رانشنوی...
آنگاه که خدارامیبینی وبنده خدا رانادیده میگیری...
دیــــ♥ـــــوونگی یعنی:
عکسشوتوگوشیت هی نیگاکنی،واسه بارهزارم...
انگارتاحالاندیدیش!
بوسش کنی مثل دیــــ♥ــــــوونه ها!!
بگی خب دلم همش یه ذره میشه برات...
بغض کنی وذرتی اشکت بریزه...
شمارشوباذوق بگیری شایداینبارجوابتوداد...
شایدبامهربونی بگه جونم!
شاید...شاید...شاید...ای توروحت بااین شایدگفتنات
بازم همین صدای مسخره توگوشت میپیچه:
مشترک موردنظرپاسخگونمی باشد...لطفامجدادتماس بگیرید...
ﺧــــــــــــﻮﺩﻡ ﺁﺱ
ﺭﻓﯿـــــــــــﻘﺎﻣــﻢ ﺧــــــــﺎﺹ
ﺩﻧﯿـــــﺎ ﻣــــﺎﻟــﻪ ﻣـــــﺎﺳـــــــــــــــﺖ
ﮔــــــﻮﺭ ﭘـــﺪﺭ ﺍﻭﻧــــــــــﯽ ﮐـــﻪ ﻣـــﺎ ﺭﻭ ﻧــﺨــﻮﺍﺳــﺖ
ﺳـــــﺮﻣــــــــوﻥ ﺑـــــﺎﻻﺳـــــــــــﺖ
ﭼــــﻮﻥ ﺑـــﺎﻻ ﺳــــــــﺮﻣـــﻮﻥ ﺧــــﺪﺍﺳﺖ
ﺍﯾﻨــــــــﻢ ﺭﺍﻩ ﺭﺍﺳــــــــﺖ
ﻭﺍﺳــﻪ ﺍﻭﻧــــــــﯽ ﮐـــﻪ ﻣــــا ﺭﻭ ﻧﺨﻮﺍﺳـــــــﺖﻭﺍﺳـــــــﻪ ﻫﻤﯿــــــﻦ ﭼﻨــــﺪ ﺟﻤـــــﻠﻪ ﺳــــﺖ
ﮐــــﻪ ﺑﻪ ﻣــــــﺎ ﻣﯿﮕـــــــــﻦ " ﺧــــــــــــــــــــﺂﺹ "
ﺁﺭﻩ ! ایــــــــــــــن جوریــــــــــــﺎﺳـــــــ !
من اگه خدا بودم ...!
اینقدر هوای دو نفره رو به رخ تک نفره ها نمیکشیدم ...!
نـتــرس از هجـــــ ـــ ـوم حـضــــــ ــــ ــورم ..!
چــــیزی جــــ ـــ ـز تـــنــهایی با من نیـــستـــــ ـــ ـ ..
دلـم ...
هنـوز ..
خیس خورده نگاه توست ..!!
نـازش بـدار ..!
که نلغــزد ..
از میان دستهایت ..!!
بار آخر! دست آخر !
من ورق را با دلم بر میزنم !
بار دیگر حکم کن ، اما نه بی دل ! با دلت دل حکم کن ! ... حکم دل ...
هر که دل دارد بیاندازد وسط تا که ما دلهایمان را رو کنیم !
دل که روی دل بیفتد عشق حاکم می شود !
پس به حکم عشق بازی می کنیم
این دل من رو بکن حالا دلت را !
دل نداری ؟! بر بزن اندیشه ات را ...
حکم لازم !!! دل سپردن، دل گرفتن، هر دو لازم...
دیکتــــه روزگار
نبودنت را برایم دیـکتــــــه می کنــــد
و نـُمره من
بـاز می شود . . . صــفــــــــر !
هنــــــوز . . .
نـبودنـت را . . . یـاد نگرفتــــه ام
اَز بوسهــ هـــآی
قُلـآبی تِلِفُنیـــ خَستهـــ شُدَمـــ
اَز بغَلـــ هـــآی مُحکَمــ اِســ اِمـــ اِسیـــ
اَز عِشقـــ بــــآزی
از هَمهـــ خَستِهـــ اَمـــ
تــــو کِنــــآرَم بــــآَش
هَــــوآی تَنَتـــ کـــــآفی اَستـــ...
فریــــــــــــــــــــــــــــــــــادا تو گلو شکسته میشن
غم ها تو دل انبار میشـــــــــــــــــــــــــــــــــــن
دستـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا هنوز منتظر گرمای یه دست دیگه
چشمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا هنوز به دره
چشـــــــــــــــــــــــمه اشک خشک شده
اینا حال و روز کساییه که بلد نیستن دروغ بگن بلد نیستن مثل بقیه فیلم بازی کنن
بلد نیستن مثل بقیه لوندی کنن بلد نیستن ...
اینجور آدما هنوز هستن به نظرتون؟؟ اینا هنوز منتظر شاهزاده با اسب سفیدن
الان که دیگه اسب سفید که هیچ سیاهم نیست =(((
و گفتی که باید از هم جدا شیم
باید دیگه ما مال هم نباشیم
باید هر یک بریم به سمت یک راه
باید دیگه با هم همراه نباشبم
ولی من به جدایی تن ندادم
دیگه حرفی واسه گفتن ندارم
بدون جون منی ، عمر منی تو
نباشی راهی جز مردن ندارم
به یادت میتپه قلب من هردم
بدون دنیای من باتو بهشته
نباشی این بهشت میشه جهنم
میدونم تو دلت یه جای دیگست
تو دستات جای من دستای دیگست
بدون اگه بخوای ازم جدا شی
میشم تنها ترین تنهای بی کس.....
کـــو ر بــاش بانـــو
نـگاه کـه مـی کنـی، مـی گوینــد: نـخ داد!
عـبوس بــاش بانــــو
لبــخند کـه مـیزنـی، مـی گـوینــد: پـا داد!
لال بــاش بانــــو
حـرف کـه مـی زنـی، مـی گوینــد: جـلوه فـروخـت!
شـاید دسـت از سـرمان بردارنـد ،
شاید...!!!!!!!!!
بعضي ها رهگذرند
ازهمان اول
مي آيندكه بروند
يادت باشدهيچوقت دل نبندي به بودنشان
چون وقتى بروند تو مى مانى و دلى كه ديگر تا ابد برايت دل نميشود. .
یه کاری کن که می تونی
یه خونه شو تو ویرونی
از این بیش تر نپرس از عشق
نمی دونم نمی دونی
تو این تقویم دل مرده
کسی اشکاشو نشمرده
کجا دیدی که تنهایی
غم هاشو با خودش برده
یه کاری کن از این بیش تر
نیفتم تو غم آخر
نذار شمع حضور من
یه شعله شه تو خاکستر
نگو دوره ، نگو دیره ، نگو این قصه دلگیره
یه عمری رفته از دستم
نیای عشق تو می میره
آرامشم در اسم توست که معنا می شود .
آن هنگام که نفس هایت را می بویم و عطر وجودت را از اعماق قلبم احساس می کنم ،
در حالی که دستانم در دستان توست و گرما ی عشقت خط قرمزیست در پیرامون
آری من از خود بی خودم و از تو به تو نزدیک تر .
تورا می بینم با چشمانی دریایی و پس از لحظه ای در اقیانوس چشمان لبریز از مهر تو
گم می شوم .
تو رفتی ، تو رفتی و من تنها به رد پای تو بر روی ساحل خسته ی قلبم دل بسته ام تا
شاید باری دیگر و جایی دیگر ، عطر نفست را اشتشمام کنم .
کاش می شد قلب ما از یاس بود
تک تک گلبرگ آن احساس بود
پاک و سبز و ساده و بی ادعا
کاش می شد بهتر از الماس بود
در چشمان تو عشق موج می زند گویا نفست نت موسیقی باد است چرا که او با نفس
تو می رقصد و می رقصد و می رقصد و می رقصد .
و من با فریاد سکوت تو را می خوانم و دستانت را در دستانم لمس می کنم .
ای زیبا ترین رویای من ؛ تا که دنیا دنیا ست ؛ دوستت می دارم !
من نمی دانم که چرا می گویند اسب حیوان نجیبی ست ، کبوتر زیباست .
وچرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست .
گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد
چشم ها را باید شست ، جور دیگر باید دید !
رسم دنیا این است
می سوزی در سرما و یخ می زنی در آتش
وجودت سر تا سر بی قراریست
در حالی که آن کس که برایش می سوزی و یخ می زنی
سر مست شادی های بی پایان است
و تو تنهایی !
یاد سهراب بخیر ! آن سپهری که تا لحظه خاموشی گفت : باورت گر بشود گر نشود
حرفی نیست ، اما ، نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست ...
یک بار عاشقی به در خانه معشوق رفت و در را کوبید .
معشوق پرسید : « کیستی ؟ »
عاشق گفت : « منم ! »
معشوق گفت : « برو ! تو هنوز در عشق خود صادق نیستی .»
عاشق رفت و سالی دیگر دوباره آمد و در را کوبید .
معشوق گفت : « کیستی ؟ »
عاشق گفت : « توئی ! »
معشوق در را باز کرد و گفت : « حالا بیا که در عشق راست گفتاری ! »
آنقدر مرا از رفتنت نترسان
قرار نیست همیشه بمانیم
روزی همه رفتنی اند
ماندن به پای کسی معرفت میخواهد نه بهانه
حالا میگویم ، بلند میگویم
رفتی ؛ به درک …. لیاقت ماندن نداشتی...
•.♥ مهم نیست ڪه دیگر بآشـے یآ نه...
مهم نیست ڪه دیگر دوسم دآشته بآشـے یآ نه...
مهم نیست ڪه دیگر مرآ به خآطر بیآورے یآ نه...
مهم نیست ڪه دیگر تورآ بآ دیگرے میبینم یآ نه...
مهم اینست ڪه زمآنے که تنهآ میشوے ....
زمــآنـے ڪه دلت گرفت
چگونه و با چه رویـے سر به آسماטּ بلند میڪنـے و میگویـے :
خدآیا مـטּ ڪه گنآهـے نڪردم ... پس چهــ شد♥.•
مـیـشـه نـبـیـنـیـش و دوسـش داشـتـه بـاشـی ..
مـیـشـه تـو حـسـرتِ صـداش بـاشـی و دوسـش داشـتـه بـاشـی ..
مـیـشـه حـتـی نـدونـی دسـتـاش چـه شـکـلـیـه و عـاشـقِ گـرفـتـنـشـون بـاشـی..
مـیـشـه حـجـمِ بـودنـش کـنـارت نـبـاشـه و هـر ثـانـیـه کـنـار خـودت احـسـاسـش کـنـی ..
مـیـشـه دریـچـه ی زیـبـایِ نـگـاهـش رو نـدیـده بـاشـی و با انـگـشـتـات چـشـمـاش رو لـمـس کـرده بـاشـی ..
مـیـشـه نـبـاشـه ولـی بـاشـه و تـو عـاشـقـش بـاشـی ..
درسـت مـثـلِ خـــــــــــــــــدا ...
گـــــاهی وقتهـــا آدمهــــا ،
از یکـــ جایی به بعــــــد ،
از یکـــ روزی به بعـــــــد ،
از یکـــ (( نفــــــــــر )) به بعـــــد ،
دیگــــــــر هیچ چیز برایشان معنی ندارد….
نه رنگـــ ها ،
نه خیـابانهـــا ،
نه فصلهــــــــا….
گاهـــــــی وقتهــــا آدمهـــا
از یک نفــــــــر به بعــــــد فقط دلتنگ اند..
ﻧﻪ ﺗﻮ ﺫﺭﻩ ﺍﯼ ﮔﺬﺷﺖ ...
این روزهایم به تظاهر میگذرد....
تظاهر به بی تفاوتی"
تظاهربه بی خیالی"
به شادی...
به اینکه دیگر هیچ چیزمهم نیست...
اما...
چه سخت جانم را میگیرد این نمایش!!!!
میخندم.....
دیگر تب هم ندارم....
داغ هم نیستم.....
دیگر به یاد تو هم نیستم.....
سرد شده ام....
کسی چه میداند شاید دق کرده ام......!!!!!!!!!!!
کاش حداقل جوانمردی میکردی،
و مهربانی ام رابهانه ی رفتنت نمیکردی!
تا من مجبورنشوم هر روز سنگ را نشان دلم بدهم...
و بگویم اگر مثل این بودی...
دل کندن از آن همه عشقی که به تو داشتم
مرا به جایی رسانده که تو چشمای
یکی دیگه نگاه کنم وبگم:
عاشقمی؟؟!
خوب به درک!!!!!!
خیلی سخته همش تو تنهاییات به این فکر کنی که چرا تنهات گذاشت و اون همه عاشقانه ها کجا رفت...
خیلی سخته از عشقت فقط چند تا عکسو چند تا اس عاشقانه و هزاران خاطره ی خوب وبد جا بمونه....
خیلی سخته بفهمی کسی که بهت میگفت:تا تهش باهات میام و تنهات نمیزارم،همزمان به کسی دیگه هم اینا رو میگفته...
خیلی سخته که از شدت دلتنگی از خدا آرزوی مرگ کنی ولی نتونی حتی یه اس بهش بدی...
خیلی سخته عشقت رو فقط تو گالزی موبایلت ویا تو خوابای هر شبت ببینی...
تعداد صفحات : 10